خوش سیرتان
وسوسه به معنای تأثیر شیطان در وجود انسان به شکل تأثیر خفی و نا آگاهانه است،که در بعضی از آیات از وسوسه تعبیر به ایحاء شده است.در آیه 121 سوره انعام می
خوانیم:((و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم))
(شیاطین به دوستان خود و کسانی که آماده پذیرش دستورات آنها هستند وحی می
کنند) همانطوری که می دانیم وحی در اصل همان صدای مخفی و مرموز و احیانأتأثیرهای ناآگاهانه است، منتها انسان به خوبی می داند الهامات الهی را از وسوسه های شیطانی تشخیص دهد.زیرا علامت روشنی برای تشخیص آن وجود دارد.و آن اینکه الهامات الهی چون بافطرت پاک انسان و ساختمان جسم و روح او آشناست، هنگامی که در قلب پیدا می شود یک حالت انبساط و نشاط به او دست می دهد،در حالی که وسوسه های شیطان چون هماهنگ با فطرت و ساختمان او نیست به هنگام ایجاددرقلبش احساس تاریکی، ناراحتی و سنگینی در خود
می کند.واگر تمایلات او طوری تحریک گرددکه در هنگام انجام گناه این احساس برای او پیدا نشود. بعد از انجام عمل برای او دست می دهد.این است فرق بین وسوسه های شیطانی والهامات الهی
برکرانه ها
مقدمه: شیطان اسم جنس است.شامل نخستین شیطان و همه شیطانها می شود.ولی ابلیس اسم خاص است و اشاره به همان شیطانی است که اغواگر آدم شد.او طبق صریح آیات قرآن از جنس فرشتگان نبود بلکه در صف آنها قرار داشت.او از طایفه جن بودکه مخلوق مادی است و در سوره کهف،آیه 50می خوانیم :فسجدوا الا ابلیس کان من الجن، (همگی سجده کردند مگر ابلیس که از طایفه جن است).
با ذکر این مقدمه می گوییم،انگیزه ابلیس در این مخالفت کبر و غرور و تعصب خاصی بودکه به او چیره شد.او چنین می پنداشت که از آدم برتر است و نمی بایست دستور سجده به آدم بر او داده شودبلکه او باید مسجود باشد و آدم بر او سجده کند.
و علت کفر او نیز همین بود که فرمان حکیمانه پروردگار را نادرست شمرد،نه تنها عملا عصیان کرد از نظر اعتقادی نیز معترض بود و بدین ترتیب خود بینی و خود خواهی محصول یک عمر عبادت و ایمان او را به باد داد و آتش به خرمن هستی او افکند.
برکرانه ها:سید محمد رضا طباطبایی نسب